سلام سورن من همون اپلم همون پسرم مشکی طلایی پوست سفیدلاغروبلند کله ی فربا بای کوله پشتی گیتاربرقی توی درس موزیک یادته مادوتاباهم سرکلاس موزیک بود همودیدم ویلون میزدی بااون حس عجیب نگات روم افتاد چشماتوبستی آرشه کشیدی روی رگای قلبم سلطان قبلم رومینواختی واسه استاد همونجابودکه فهمیدم حس خواستنوازتونگات همون لحظه بودپلکاتوبستی مکث کردی جادوی عشقو لمس کردم توی نفسات چشمام کورشدقلبم رفت حست شدعسام لرزیدم ترسیدم دیدم این بود فهمیدم چی ازم میخای ازجام بلندشدم کنده شدم رفتم ازخودم به خودم برگشتم زنده شدم منومیخواستی منومیخواستی منومیخواستی من که مرغ فلکم کنده کلکم سیب لبات توی لبخندت روزبعدجلوی پاساژ دیدم زودتراومده بودی تنهاسربزیرسازت فکرت پیش من میزدی قدم تودلم خوردم قسم دلنتگی ودلتنگیت منم مث ی آهومیزدی قدم اومدم جلوت سرتوبلندکردی چشمات منودیدقلبت شادشد