فرق بین خوبی و بدی یه تار موئه ، جدال زده محکم روی شونه ی چپم ، فکرش تو سرم که بکشم ماشه، راستیه آروم میگه در گوشم ، بکش کنار تا نسازن حاشیه ، هدف جفتشون معلومه قدرت ، تا وقتی برسن میکنن وسوسه ، زبون ندارن که بکنن صحبت ، به جاش میدن دستم اسلحه ، راستیه شب تا صبح میکنه التماس ، اونوری ورسامو میکنه مسخره ، میگن اسمشو گذاشتن شیطان ، تو پشت صحنه ، میزنه قهقهه ، اون یکی یه روزی بود اسمش آدم ، غرق تو اعماق به فکر شهوت ، رفته تو رویای شیرین با عشقش ، غافل از اون یکی درگیر شق درد ، لش شده چشمام عینهو لنگر ، هوا ابریه بد دادم رد مد ، شیطان بم میگه بگیرش سنگرو ، انسان میگفت که بکنش لعنت ، سر هر بحثی کردن دعوا ، ولی تهش قدرت و گرفتم دستم ، شیطان آتیشو خوروند به جونم ، تو همون شلوغی بش زدم دستبند ، شدم فاینالی طعمه ی انسان ، انقده مالیده آوردم پستان ، همه ی صداها تو سرم پخشه ، تیک تیک ساعت تا اگزوز نیسان ، میکنم رو بیتا ذهنمو ارضا ، واسه فیت میخوان بهم بدن امضا (میخوان واسه فیت بهم بدن امضا) ، ندارم احتیاج بگم از خودم ، هیترا از من نوشتن انشا ، ردیف چپ ، ستون راست ، این تازه اولین شروع ماست ، واسه کسی که ندیده کارمو میگم تا ببینه طلوع راه (۳) ردیف چپ ، ستون راست ، حواستونو جمع کنید ، این دفعه برد با گروه ماست، خلاص