امشب میرم آسوده بخاب دیگه بسمه زندگی پشت نقاب اره تو تنم دارم لباس نظامی خدافظی تا ۲ سال اجباری ساعت ۴ صبح بیدار باش ب وقت اذان ب وقت نماز یه جوان پره اشک تو چشا ک حالا شده یه سرباز دوری بده میدونم سرکار مرد میشی سره همین پستا میگذره اره غمی نیس تا بگذره درد کمی نیس سرما بالای برجک تلخیه سوز های روز شبت نیس تلخی ینی مادرت ک میدونه امروز تولدت ب یادت اشک تو چشاش تو به فکرش رو مرز سيستان گریه نکن میگذره سرکار مرد ک گریه نمیکنه سرباز اشکت یخ زده تو سرما تموم میشه این ۲۴ ماه ۲۴ بار مریض شدی تو دوماه لبت خشک زیر چشات گود تو سرما حسرت یه نخ سیگار حسرت یبار دیدن اون چشاش حسرت بقل بوس های قبل رفتن عشقم عروسیشه منم دعوت کرد منم سردگم دارم یه اسلحه پر گلنگدرو بکش اون عاشق مرد