...معکوس... معکوسم اما نمیتونم برگردم برگردم پره تویه پروندم حکم اعدامه عمو جان خلاص اما تفنگ دستم حاجی از طلاس درحال نقشه کشیدن واسه بانک بانکایی ک دارن قصه های دارک خب نقشه شروع میشه همه یه جایه پاک اول نقشه ما هستیم توی پارک جایی ک همه میزنن جارررر خشحالیم اما یهو میاد یه سگ هار تاکه هواسا پرته عملی میشه نقشه جایی ک پلیس همه جا پخشه میریم داخل بانک مص مانی هیست اما تو اون بانک انقد مانی نیست داره عالی پیش میره همه کارا بیست مص تیم ما روی دنیا نیست وسطای کار همه تفنگ بدست نشونه ما کلا روی هد هست پس جلو نیاید بیاید پخش زمینید میدونم بیرون همه منطزرو کمینید بمبا کار میشه روی سقفا ک بیان دیگه نمونه حرفا نترس کار هست رو صد جا همه کار بلد نمیزارن بد جا شلیک میکنم با طلاها نمیخورید شما خرابا دلار تو کیفه الان همه با شلیک فرار یس همین بود قرار اروپاییم الان دلارا پارو میشه نقشه عملی شد تمام