water of life
Alirezaآب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست هر غزلم نامهایست صورت حالی در او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست
Leave a comment
آب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست هر غزلم نامهایست صورت حالی در او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست
You may also like