میگذره ولی سخت میگذره سخت نی ولی سختش کردن زندگی سخت بود،سخت ترش کردن هعی عجب زندگیه عجیبیه بره ها از گرگ میترسن میزنه چوپان گردن هوا سنگینه و نمیشه حتی نفص کشید تو کوچه پس کوچه های شهر میشه فقط سیگار کشید بچه های شهر میشینن به پای نقشه های دزدی کشی بعدشم که برمیگردن به پاک ترین ادم شهر میگن عجب تو کصکشی هعی عجب زندگیه عجیبیه هوا سنگینه و حتی نمیشه نفص کشید نمیشه حتی اعتماد کرد به خط های عابر خط کشی دلم واسه بچگیامون تنگ شده که ترسمون تو مدرسه این بود که نکنه کتک بخوریم با یه خط کشی هعی عجب زندگیه عجیبیه من پدرم همین امروز ازین دنیا پر کشید نقاشامون میشینن پای نقاشی، میپرسن که چی کشید ولی خودشونم میبینن که اون فقط یه پر کشید هعی عجب زندگیه عجیبیه گدا هامون دارن از کارمندامون حتی درآمد بیشتر دردای زندگی میشه ثانیه به ثانیه بیشتر ادما جونشون و از دست میدن ثانیه به ثانیه حتی یکی ع ثانیه قبلی بیشتر هعی عجب زندگیه عجیبیه هوا سنگینه و نمیشه حتی نفص کشید جوونامون بجای تفریح میکنن مسافرکشی بعضیاشونم با شوتی میکنن بار خلاف کشی هعی عجب زندگیه عجیبیه من دیگه شدم شدم خسته ازون مردمی که شدن زنده کش و مرده پرست پست و هرزه من شدم خسته ازین زندگی عی که حتی یه قرون هم برا نفص کشیدن نمی ارزه هعی عجب زندگیه عجیبیه دیگه شنیده نمیشه صدای خنده میخای راهتو بری ولی تهش بن بسته زندگی وقتی ترسناک میشه که میبینی که شده حتی در خونه مادربزرگ به روی همه بسته هعی عجب زندگیه عجیبیه هوا سنگینه و نمیشه حتی نفص کشید نمیشه حتی اعتماد کرد به خط عابر های خط کشی دلم واسه بچگیامون تنگ شده که ترسمون تو مدرسه این بود که نکنه کتک بخوریم از یه خط کشی هعی عجب زندگیه عجیبیه محله ها شدن همه مثل مجیدیه روزگارمونم عجب روزگار مریضیه صدای سرفه ها شنیده میشه بجای خنده های ریزه میزه هعی عجب زندگیه عجیبیه خلاص...