zamine khis
Mohmad Emعین خواب تو عمق عبور یه ناو اما نه طلوع نه غروب تو دریا زندگیم بود خیلی شبیه کشیده بود خیلی وسیع تو دلش عین شریک دستام برا رنگش میداد جا و آخر انداخته آدم طناب گردنش گاهی ذوب کردن گاهی خنک کردنش که تیز و برندس حالا ،گاهی خوردنش گاهی هم منع کردنت، انسان زاده شدی ولی اینجا نیست حق گردنت ببین من خسته نمیشم نداد زمون امون دیگه بش وقفه نمیدم باید اینجا باشی ببینی اشتباه ها کاملا به ضررته باید حق بگیرن اما انگار دیگه حاصل نداره نشده ثمره بده نخواستن حقیقت هر دفعه واسشون بگه این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم شاید فریاد بلند بشه فردا ، درسته نداره به حال تو فرق باز هنوزم تو مملکتی ام که پر از فقر و فحشاس هنوزم این تنگه برا ناو های فکرم خط نشون می کشه زدن هر جایی هر روز حرفایی از بیخ و بوم بی ریشه منم عاشق فهمم دنبال رحمم منم دنبال جنگم ولی با درون گندم منم خودم گاهی از درونم کندم من همونم که عاشق خندس ولی زمونه نداد کم غم بیا ما که پی حقیقتیم با اینکه کمیم حقیقت پس بگیر ما که زندگی را دادیم بیا حقیقت پس ببینیم این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم این دریا هر روز میلرزه مردمش با خود غریبن ماهی هاش مردن بیشتر مرغابی هاش مثل لاشخور خوردن نیشخند به لبشون هست این دریاخیلی وقته دو رنگ بوده و حالا باخته هرچی رنگه اینجا با نوع مختلف هرکی لنگه منم راستش فرار میکنه مثل تو از عمقش حالم دیگه ازش میگیره عقش عقم میگیره از این بوی گند انقدر نفس گیره ریه هارو پاره پوره کرد این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم
Leave a comment
عین خواب تو عمق عبور یه ناو اما نه طلوع نه غروب تو دریا زندگیم بود خیلی شبیه کشیده بود خیلی وسیع تو دلش عین شریک دستام برا رنگش میداد جا و آخر انداخته آدم طناب گردنش گاهی ذوب کردن گاهی خنک کردنش که تیز و برندس حالا ،گاهی خوردنش گاهی هم منع کردنت، انسان زاده شدی ولی اینجا نیست حق گردنت ببین من خسته نمیشم نداد زمون امون دیگه بش وقفه نمیدم باید اینجا باشی ببینی اشتباه ها کاملا به ضررته باید حق بگیرن اما انگار دیگه حاصل نداره نشده ثمره بده نخواستن حقیقت هر دفعه واسشون بگه این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم شاید فریاد بلند بشه فردا ، درسته نداره به حال تو فرق باز هنوزم تو مملکتی ام که پر از فقر و فحشاس هنوزم این تنگه برا ناو های فکرم خط نشون می کشه زدن هر جایی هر روز حرفایی از بیخ و بوم بی ریشه منم عاشق فهمم دنبال رحمم منم دنبال جنگم ولی با درون گندم منم خودم گاهی از درونم کندم من همونم که عاشق خندس ولی زمونه نداد کم غم بیا ما که پی حقیقتیم با اینکه کمیم حقیقت پس بگیر ما که زندگی را دادیم بیا حقیقت پس ببینیم این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم این دریا هر روز میلرزه مردمش با خود غریبن ماهی هاش مردن بیشتر مرغابی هاش مثل لاشخور خوردن نیشخند به لبشون هست این دریاخیلی وقته دو رنگ بوده و حالا باخته هرچی رنگه اینجا با نوع مختلف هرکی لنگه منم راستش فرار میکنه مثل تو از عمقش حالم دیگه ازش میگیره عقش عقم میگیره از این بوی گند انقدر نفس گیره ریه هارو پاره پوره کرد این دریا بی رنگه عین آدماش بی رحمه این دریا تیرس که نزاشت بشیم روش شناور طوفان زد لنجِ مارو نابود کرد روی آب ازش یه تابوت زد منم توش شنا کردم تا بودم
You may also like