مخلص کلوم حرف ما تموم نمیگم که نگن حق  شد حروم رفتم که نشم رفیق بی مروم حرف نزدم که حرفی نره تو روم رفتم که دیگه حرفا بشه تموم واسه من شده این بیراهه تموم میگم ؛ مخلص کلوم نمیشه با آدما حرف دلو زد هنوز نمیشه که اعتماد کرد بهت هنوز چون که میزنن تو سرت هر بار هر روز واسه من هر بار این داستان بسم بود آخرش تو داستان جاسوس اسمم بود چون زیادی رو بازی کردم  بم شک شد فکر میکردن از قسده نظرشون بهم بد شد ولی اشکال‌ نداره میدونم  که خدایی هست روز آخر و قیامتم خدایی هست اونجا با هم هم صحبت میشیمو جلو روم همتون شرمندم میشیدو از خدا طلب مغفرت از من کنیدو منم نمیبخشم دو چیز خیانت ، تهمتو