ˢʰᵃᵇ uɐɯ
ذهنم درگیر میشه توی دلم بدگیر میشه کل تنم بعد پیر میشه تن که نی مغز که نی دل که نی جنازه بیخودی روح اع بدنم ازاد میشه مادر ازت زده میشه پدر ازت چش سیر میشه دلتنگی بیخود سنگه این خود ه منم رفقا. همه ازم تعریف میکنن نمیدونن خوده من ازخودم جون میکنم نمیدونم اصن چی میگم نمیخام بفهمن که منم روانی میشم بلاخره روزی تموم میشه این درد روزی میرسه که آزاد میشه روح منم از توی تنم کنده میشه این بوی بدم میرم بالاو میرسم به دنیای دیگه جهنم و بهشت دوراه میگه پله سرات ی نخه هستیه سوزن توش نمیره ولی روش راه میره سوال میپرسن جواب میده نامه توش قلط املایی داره میافته پایین میره تو این جهنم از جهنمی به جهنمه دیگه از جهنم به برزخ و از برزخ به جهنم میره و میگه اب میخام مذاب تو دهنش جا میدن بر میگرده سربه داغه برمیگرده مرگ دوباره بهشت زیر پای مادرانه درد و رنج جهنمو تحمل میکنه که به بهشت برسه مادر جنسش مؤنثه پ مذکر چی اینارو ازاونی بپرس که خلقت کرد نه از من با صدای کلفت (به جهنم خوش اومدی) اسی بیک
Leave a comment
You may also like