farzand

13 Plays

29 Oct 2020

اینا حرفای من نیست من فقط بهشون وزن دادم که شنیده شه برگرفته از یه نامه از یه غرور یه غروب نامه ای به فرزند به نام خدا عزیزم سلام یه كمی بی حال و مریضم الان خیلی واست نوشتم و دریغ از جواب حس می كنم كه این روزا غریبم برات اینجا هر كی تووی حسش غرقه این دیوار ها انگاری طلسمش كرده خونه ی سالمندان خودت فكر كن این كلمه حتی خود اسمش تلخه میگن زندگی یعنی نفس كشیدن باید تا آخر عمر تو این قفس بشینم این یعنی رسیدم به آخرای عمرم روزی كه منو آوردی اینجا مردم بعضی وقتا اینجا قدم می زنم آلبوم جوونی هامو ورق می زنم تنها یادگاری كه می تونم بگیرم تو دستام قطره های اشكا چكیدن رو عكسا اینم بگم اینجا هوامون رو دارن سر وقتش غذا و دوامون رو دادن ولی این من رو سرخوش می كرد كه فرزند خودم منو تر خشک می كرد یه جورایی این یه تعهده وگرنه احتیاجی ندارم به ترحمت گفتم میخوای برم تو انكار نكردی حتی واسه موندن من اصرار نكردی ممنونم واسه موافقتت ممنونم بخاطر مراقبتت نمیشم اسباب مزاحمتت كسی سراغم رو گرفت بگو مسافرته خلاصه من كه دیگه تمومه كارم من كه دیگه عادت به نبودت دارم لااقل از اینجا رد شدی یه سری بهم بزن یه دست هم تكون بدی من قبولت دارم یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشک هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم یه روز یه مردی اومد باباشو ول كرد روز بعد پیرمرد از دنیا دل كند به یاد اون لحظه خیس می شه پلكم چون از پیری نمرد از غصه دق كرد می دویی بخاطر هیچی آخرم می میری یه خاطره میشی kasi soragham o gereft bego mosaferate kholase ke dige adat be nabodet daram laaghal az inja rad shodi ye sari behem bezan ye dast ham tekon bedi man ghabolet daram  تکست موزیک یاس بنام نامه ای به فرزند از این مورد ها زیاد دیدم البته آدم خوب هم اینجا میان میرن یه جوونه بعضی وقتا با دسته گل میاد اولین روزا از اون دورا دست تكون می داد اون هم میاد اینجا واسه دادن روحیه ظاهراً كه آدم خوبیه اون منو نمی شناسه واسه ثوابش میاد امیدوارم كه یه روزی جوابش بیاد یه وقتا كه حرف می زنه چشمامو زود می بندم و فکر می كنم تویی به جای اون قبلنا می گفتی توی قصت یه قهرمانم الان كه پیر شدم برج زهرمارم آدم ول می كنه قهرمان قصشو on  mano nemishnase vase savabesh miad omidvaram ke ye rozi javabesh biad ye vaghtaei ke harf mizane cheshmamo zod mibandam o fekr mikonam toei be jaye on نه نه تو خودت نرو فس نشو فقط این رو بدون دلم ازت پر بود حسابی میخوای اسم خودتو الگو بذاری یه درخت پیر رو از تو باغ كندی حالا چی میخوای اون رو توی گلدون بكاری یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشك هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم دیشب خواب دیدم دارم گلای باغچمون رو آب می دم تو هم سر حال و راضی در حال بازی زندگی می داد معنای خاصی بهم گفتی چشم بذار منم به سرعت چشم رو هم گذاشتم و فقط شمردم ده بیست دیگه نشمردم دیدم گلای باغچه همه پژمردن وقتی برگشتم دیدم كه قد كشیدی گفتم چرا نمیای كنار من بشینی گفتی بین دردامون یه باری وقت این رسیده دیگه تنهامون بذاری چه حس بدی هیچی دوباره نمی شه مثل قدیم بهتره تو بطن قصه نریم سادست یه روح زخمی یه جسم ضعیف یعنی من همون كه با هزار تا مشغله واسش مهم بود كه قلب تو نشكنه راه دور نمی رِه كه واسه بچمه زحمت كشیدم بالا باشه پرچمت بعد اون همه سال با این اعصاب خستم مهم بود تو باشی عصای دستم از اون فكرا دیگه هیچی نموند دیگه به هیچكی نمیگم پیر شی جوون یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشك هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم می رم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم zahmad keshidam bala bashe parchamet

1 Comments

Leave a comment

4 years ago

اینا حرفای من نیست من فقط بهشون وزن دادم که شنیده شه برگرفته از یه نامه از یه غرور یه غروب نامه ای به فرزند به نام خدا عزیزم سلام یه كمی بی حال و مریضم الان خیلی واست نوشتم و دریغ از جواب حس می كنم كه این روزا غریبم برات اینجا هر كی تووی حسش غرقه این دیوار ها انگاری طلسمش كرده خونه ی سالمندان خودت فكر كن این كلمه حتی خود اسمش تلخه میگن زندگی یعنی نفس كشیدن باید تا آخر عمر تو این قفس بشینم این یعنی رسیدم به آخرای عمرم روزی كه منو آوردی اینجا مردم بعضی وقتا اینجا قدم می زنم آلبوم جوونی هامو ورق می زنم تنها یادگاری كه می تونم بگیرم تو دستام قطره های اشكا چكیدن رو عكسا اینم بگم اینجا هوامون رو دارن سر وقتش غذا و دوامون رو دادن ولی این من رو سرخوش می كرد كه فرزند خودم منو تر خشک می كرد یه جورایی این یه تعهده وگرنه احتیاجی ندارم به ترحمت گفتم میخوای برم تو انكار نكردی حتی واسه موندن من اصرار نكردی ممنونم واسه موافقتت ممنونم بخاطر مراقبتت نمیشم اسباب مزاحمتت كسی سراغم رو گرفت بگو مسافرته خلاصه من كه دیگه تمومه كارم من كه دیگه عادت به نبودت دارم لااقل از اینجا رد شدی یه سری بهم بزن یه دست هم تكون بدی من قبولت دارم یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشک هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم یه روز یه مردی اومد باباشو ول كرد روز بعد پیرمرد از دنیا دل كند به یاد اون لحظه خیس می شه پلكم چون از پیری نمرد از غصه دق كرد می دویی بخاطر هیچی آخرم می میری یه خاطره میشی kasi soragham o gereft bego mosaferate kholase ke dige adat be nabodet daram laaghal az inja rad shodi ye sari behem bezan ye dast ham tekon bedi man ghabolet daram  تکست موزیک یاس بنام نامه ای به فرزند از این مورد ها زیاد دیدم البته آدم خوب هم اینجا میان میرن یه جوونه بعضی وقتا با دسته گل میاد اولین روزا از اون دورا دست تكون می داد اون هم میاد اینجا واسه دادن روحیه ظاهراً كه آدم خوبیه اون منو نمی شناسه واسه ثوابش میاد امیدوارم كه یه روزی جوابش بیاد یه وقتا كه حرف می زنه چشمامو زود می بندم و فکر می كنم تویی به جای اون قبلنا می گفتی توی قصت یه قهرمانم الان كه پیر شدم برج زهرمارم آدم ول می كنه قهرمان قصشو on  mano nemishnase vase savabesh miad omidvaram ke ye rozi javabesh biad ye vaghtaei ke harf mizane cheshmamo zod mibandam o fekr mikonam toei be jaye on نه نه تو خودت نرو فس نشو فقط این رو بدون دلم ازت پر بود حسابی میخوای اسم خودتو الگو بذاری یه درخت پیر رو از تو باغ كندی حالا چی میخوای اون رو توی گلدون بكاری یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشك هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم میرم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم دیشب خواب دیدم دارم گلای باغچمون رو آب می دم تو هم سر حال و راضی در حال بازی زندگی می داد معنای خاصی بهم گفتی چشم بذار منم به سرعت چشم رو هم گذاشتم و فقط شمردم ده بیست دیگه نشمردم دیدم گلای باغچه همه پژمردن وقتی برگشتم دیدم كه قد كشیدی گفتم چرا نمیای كنار من بشینی گفتی بین دردامون یه باری وقت این رسیده دیگه تنهامون بذاری چه حس بدی هیچی دوباره نمی شه مثل قدیم بهتره تو بطن قصه نریم سادست یه روح زخمی یه جسم ضعیف یعنی من همون كه با هزار تا مشغله واسش مهم بود كه قلب تو نشكنه راه دور نمی رِه كه واسه بچمه زحمت كشیدم بالا باشه پرچمت بعد اون همه سال با این اعصاب خستم مهم بود تو باشی عصای دستم از اون فكرا دیگه هیچی نموند دیگه به هیچكی نمیگم پیر شی جوون یه كم چشمات رو وا كن به این تنها نگاه كن به منی كه چشمت رو با اشك هیچ وقت تر نمی كردم نگاهت رو فهمیدم از اینجا دارم می رم دیگه باز هم به اون خونه هیچ وقت برنمیگردم zahmad keshidam bala bashe parchamet

You may also like