آه، میدیم جون بالا رفیق می کشیم تا بیاریم ما خون بالا رفیق سه تا خ، خون و خیابون و خدا دیر اومدیم باید زود حالا بریم قبل این که یاد بگیری راه رفتنو اینجا به تو یاد می دن چطوری چاه کندنو اون شبی که عهد و زیر ماه بستمو یادمه که نبرم من یاد اصلمو خب هر کسیم یه شرایطی داره مثلا من خونم روی طلای سیاهه ولی، خیلی وضعیتش خرابه بیچاره بگو همه چیتو کردی پسر فدای چی آخه بد در میای از قانون شمین مثل بارون اسیدی که می باره رو تهرانو شادونه شدید ساختمونا تو آسمون شهر ماهو میکنن عاشقونه تر پرنده تازه رو شاخه خونه کرد جرقه ی فکر من واسه نور شب فکر از منه عشقم رپه من تخت جمشید اون اسکندره اگه حسم بده نذارتقصیر خودم غمگینه خیلی قصم تهش گربه ها و خیابونو لاتی ترش می کنن حالش امرو عادی تره اون میخواد که با آدما قاطی نشه ولی نمیشه و خاطراتو باد میبره نقاشه روی قاب کوچه کلمه رو میپاچه اون خرابه یه گوشه میله ها رو توی سرش میشکنه فرشته هم شیطان میشه یک شبه