heydar3661gharibeh
heydar3661gharibeh

dastan khodam

dastan khodam

119 Plays

05 Oct 2020

بزا بگم از داستان خودم تنهایامو باز دوره شدن از دوران بچگی هام وو از بغضامو پاره پوره شدن بزا بگم بزا دردامو بگم تا که شاید حاجی اروم بشم یکم آره بگم از تنها واس دادن شاید بره بالا اینجا باز دادم اره حاجی من بدجا پاس دادم ولی بازم من محکم آاس دادم بزا بگم از روزای تلخ احساس خفگی بغض تو حلق استرس عصبیو احساس ترس فکرم توی خونه چشام رو درس بزار بزار حرفا مو بگم میومدم خونه فضا پره دود بابا توی فضا ننه خونه بود اون گوشه موشه داشت اشک میریخت چون بابا داشت توی پیپر حش میریخت حش شیشه کوکاین و بنگ زد ریشه خونمونو چنگ زنگ بی پولی کرد عرصو‌ تنگ تر بابا لنگ پول ننمونم هنگ کرد غم رو دیوار زندگی رنگ زد روستای آکند پلیس مواد بنگ بنگ فرار از خونه خونه خاله دایی ثم توی غذا ثم توی چایی غما مسی شد به ما میزذ لایی ماهم میخندیدم ولی گاهی ننه میخوند واسم لالایی لالا لا لالا بابا زد شیشه وهم میزد میگف کی خابیده پیشت دادو بیداد بود تو خونه همیشه تا ک سر اومد صبر ننم مهریه بخشید مارو گرفت زندگی سخت تر خم شد کمر ننه پنج صبح سرکار میرفتو من بودم توی خونه تنها فرمانروا شدش غم ها درد میمومد روب دردام ولی بازم بودم فکر فردام زدو یسال بعد ددی ازدواج مادر منم همین راهو رفتش زحمت کشید واسم خیلی در نکنه دستش ددی بدبخت ننه خوش بخت ولی واسم بازم روزا هست سخت رگو زدم دایی خونه شد لخت انبار شده فشارهای عصبی خدا وردارم منو دیگه ازمین از بس خستم دستم بستتست بی هیچ همدست تنها در بست خونه بازم جنگو دعواس نمی سازم من باش نمیسازن اینا بام روی مخنمو پام درد روی دردام برا من چیزی فرق نکردش جیره خورم جیره خورم مریض عصبی واسه خوب شدن دیره خب

1 Comments

Leave a comment

بزا بگم از داستان خودم تنهایامو باز دوره شدن از دوران بچگی هام وو از بغضامو پاره پوره شدن بزا بگم بزا دردامو بگم تا که شاید حاجی اروم بشم یکم آره بگم از تنها واس دادن شاید بره بالا اینجا باز دادم اره حاجی من بدجا پاس دادم ولی بازم من محکم آاس دادم بزا بگم از روزای تلخ احساس خفگی بغض تو حلق استرس عصبیو احساس ترس فکرم توی خونه چشام رو درس بزار بزار حرفا مو بگم میومدم خونه فضا پره دود بابا توی فضا ننه خونه بود اون گوشه موشه داشت اشک میریخت چون بابا داشت توی پیپر حش میریخت حش شیشه کوکاین و بنگ زد ریشه خونمونو چنگ زنگ بی پولی کرد عرصو‌ تنگ تر بابا لنگ پول ننمونم هنگ کرد غم رو دیوار زندگی رنگ زد روستای آکند پلیس مواد بنگ بنگ فرار از خونه خونه خاله دایی ثم توی غذا ثم توی چایی غما مسی شد به ما میزذ لایی ماهم میخندیدم ولی گاهی ننه میخوند واسم لالایی لالا لا لالا بابا زد شیشه وهم میزد میگف کی خابیده پیشت دادو بیداد بود تو خونه همیشه تا ک سر اومد صبر ننم مهریه بخشید مارو گرفت زندگی سخت تر خم شد کمر ننه پنج صبح سرکار میرفتو من بودم توی خونه تنها فرمانروا شدش غم ها درد میمومد روب دردام ولی بازم بودم فکر فردام زدو یسال بعد ددی ازدواج مادر منم همین راهو رفتش زحمت کشید واسم خیلی در نکنه دستش ددی بدبخت ننه خوش بخت ولی واسم بازم روزا هست سخت رگو زدم دایی خونه شد لخت انبار شده فشارهای عصبی خدا وردارم منو دیگه ازمین از بس خستم دستم بستتست بی هیچ همدست تنها در بست خونه بازم جنگو دعواس نمی سازم من باش نمیسازن اینا بام روی مخنمو پام درد روی دردام برا من چیزی فرق نکردش جیره خورم جیره خورم مریض عصبی واسه خوب شدن دیره خب

You may also like