قصه

22 Plays

17 Sep 2020

قصه يه حلزونه بدون خونه قصه يه مرغه رو آسفالت پي دونه قصه يه ماره كه هيچي نداره يه مورچه اس كه رو كشتي سواره قصه يه باز ِ كه بال باز ميكنه و فقط فكر پروازه ولي خب ، پاهاشو بستن ، پراش شكستس ، تو دست صياده همينطور روزا ميگذره اون پيرتر ، نبود ارتفاع بيشتر حس ميشه اونو از درون ميشكنه ، وقتي ميبينه كلاغا اون بيرون ميپره نفرت ، خشم ، غفلت ، آآآآو ، به خواب ببينه يك شب اوج ميگيره از اين قفس ميره ، صدا زنجير پاش ميگه كه پات گيره ها [همخوان] قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي من ، قصه ي تو ، قصه ي ما ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي منه ، قصه ي منه [قسمت ۲] قصه يه مرده كه از تو دلسرده تو بن بست گير كرده ولي باز ميگرده دنبال راه ،‌ روي لب آه خودش مثه مرداب تو حسرت ماه در پي سوزن تو انبار كاه تلقين بودن هميشه تو گناه يك لحظه شاد ، يك لحظه رنگي يك لحظه روشن ، بقيه سياه سوال تو سرش زياد از كي بپرسه هنوز نميدونه كجاست ولي ميترسه گم شه هه ، آره ميترسه گم شه چون دل سير ميشه چشم هست هميشه گشنه پشتش به هيچي گرم ، درد توي سينه زياد و حسرت ميزنه به روحش چنگ بعد وقتي همه زوجن اون ميمونه فرد [همخوان] قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي من ، قصه ي تو ، قصه ي ما ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي منه ، قصه ي منه [قسمت ۳] قصه يه شهره پر دود ، درد خورشيدش سفيد رنگ ديگه نيست زرد مردمش خستن پر پيچ ،‌ خم هيچ جاش هم پيدا نميكني بگي نيست غم خيابوناش ميگيرن يقه عابرهارو صندوق ها ميخونن تو پاكت نامه ها رو بارون ميباره ميشه رنگ جوبُ هر پاكي ميتونه بشه هرزه توشُ درد ، لعنت به اين درد از ساختموناش بالا ميرن تا پايين پرت كنن خودشونو فخر تو هوا پخش فقر ميسازه يه شكاف ،‌ شهر آسمونش تاريك نداره يك ستاره همه كارا ميمونن نصفه كاره نبض شهر ميزنه با شايعه زندگي ادامه داره همين جالبه

1 Comments

Leave a comment

4 years ago

قصه يه حلزونه بدون خونه قصه يه مرغه رو آسفالت پي دونه قصه يه ماره كه هيچي نداره يه مورچه اس كه رو كشتي سواره قصه يه باز ِ كه بال باز ميكنه و فقط فكر پروازه ولي خب ، پاهاشو بستن ، پراش شكستس ، تو دست صياده همينطور روزا ميگذره اون پيرتر ، نبود ارتفاع بيشتر حس ميشه اونو از درون ميشكنه ، وقتي ميبينه كلاغا اون بيرون ميپره نفرت ، خشم ، غفلت ، آآآآو ، به خواب ببينه يك شب اوج ميگيره از اين قفس ميره ، صدا زنجير پاش ميگه كه پات گيره ها [همخوان] قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي من ، قصه ي تو ، قصه ي ما ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي منه ، قصه ي منه [قسمت ۲] قصه يه مرده كه از تو دلسرده تو بن بست گير كرده ولي باز ميگرده دنبال راه ،‌ روي لب آه خودش مثه مرداب تو حسرت ماه در پي سوزن تو انبار كاه تلقين بودن هميشه تو گناه يك لحظه شاد ، يك لحظه رنگي يك لحظه روشن ، بقيه سياه سوال تو سرش زياد از كي بپرسه هنوز نميدونه كجاست ولي ميترسه گم شه هه ، آره ميترسه گم شه چون دل سير ميشه چشم هست هميشه گشنه پشتش به هيچي گرم ، درد توي سينه زياد و حسرت ميزنه به روحش چنگ بعد وقتي همه زوجن اون ميمونه فرد [همخوان] قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي من ، قصه ي تو ، قصه ي ما ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي توئه ، قصه ي ماست ، اينه داستان قصه ي منه ، قصه ي منه ، قصه ي منه [قسمت ۳] قصه يه شهره پر دود ، درد خورشيدش سفيد رنگ ديگه نيست زرد مردمش خستن پر پيچ ،‌ خم هيچ جاش هم پيدا نميكني بگي نيست غم خيابوناش ميگيرن يقه عابرهارو صندوق ها ميخونن تو پاكت نامه ها رو بارون ميباره ميشه رنگ جوبُ هر پاكي ميتونه بشه هرزه توشُ درد ، لعنت به اين درد از ساختموناش بالا ميرن تا پايين پرت كنن خودشونو فخر تو هوا پخش فقر ميسازه يه شكاف ،‌ شهر آسمونش تاريك نداره يك ستاره همه كارا ميمونن نصفه كاره نبض شهر ميزنه با شايعه زندگي ادامه داره همين جالبه

You may also like