M2SH.m

" تنفر "

M2SH.m
" تنفر "

54 Plays

18 Jun 2020

شدن آشغال دست جامعه ادمای این شهر انقدر زمینم زدتا آخرش دیوونه شم روزا می گدرن مرور کل خاطرات شب اینا دردایین که همش میان جلو چشم رو مخن همه ادم ها با حرفاشون از دم تف به همه قافیه ها که صاف روی مغزن انقدر سختی کشیدم انگاری رو ۱۰۰ کیلو وزنم من همون ذهن بازیم که توی یه اتاق بستم همه فک می کنن تا به حال به چیزی نخورده دستم ولی انقدر سگدو زدم تو زندگی که بد جوری خستم فاز تفریح و این ور اونور و دود و هرزگی نه الان نه هیچ وقت نه تو اوج بچگی می خوام از خشم بخونم از یه حس تنفر میفهمونه دنیا جاییه واسه ی کلی تحول زیر دست این و اون همش تو فاز تحمل واسه داشتن یه جیب پر بدون تصور همون ضبط صوتی که بودیمم خراب شد و رفت بازم تند میزنه هی دیگه ضربان این قلب مث یه حس تنفر از خودت احساس یک قتل یه فرهنگ بوجود اومده از یه تمدن غرب یه موج از پیچش عشق و زندگی بدون ضرب  یه برج از دلخوشی هامون تمامن بدون درد بازم یه حس سنگین توی اون نگاهمون هست صدای درده که میاد از استخوانها مثل ترس توی توهم رابطه ها درگیر عمق جنونی هستی که می دونستی که محکوم به حکم فنا هست شاید خیلی زود اون قشنگی ها به چشممون نیاد شایدم خدا خوب زندگی رو واسه ما نخواست ولی هنوز میشه با چشم بستم نفس کشید واسه ی دردا و مشکلاتمون قفس کشید توی مدرسه کودکی و نوجوونیمون رفت گفتن با قبولی تو کنکور میشه خیالتون تخت انقدر بعدش دویویم فهمیدیم سر مون کلاه رفت نصف عمرمونم شد سر خواستخ هاشون تلف شبا خونه تنهام یه گوشه لش کنم عشق دیگه چیه اینکه میشه تهشم خودم می خوام یه حس جدیدو توی سینه حبس کنم می خوام کتری تنفرمو دیگه دم کنم می خوام بخونم از بغض هایی که توی سینه حبس می شن  از بس که وجودم شده پر از یه حس ترس مثل دردایی که توی تنم ارومی ندارن مثل آدم هایی که با زندگیم هارومونی ندارن مثل خطای دید شدیم روی مود سراب عشق همون پل چوبی بود که دیگه شده خراب دیگه کسی نیست تا از عشق واقعی بخونه ۹۹ درصد رابطه ها سر حاشیه تمومه دلم وابستگی می خواد به کسی که تا تهش بمونه کسی که با تموم بدیام بازم عاشقم بمونه این روح تو زندون تنم شکسته میشه چون هر کی دورم هست تو درداش شکنجه میشه اونی که فکر می کنی با یه نگاه عاشقت میشه با همون نگاه و یه خداحافظی خاطره میشه جای همه دوست دارم هاش تو دلت از عقده پر میشه انقدر همه چی رو نرو میره که ادم کفری شه حالا جای گرمی دستاش تو دستای تو فقط سیگاریه که با فندک دستت روشن میشه

3 Comments

Leave a comment

4 years ago

عالی

4 years ago

چک کن مشتی پیجمو

4 years ago

شدن آشغال دست جامعه ادمای این شهر انقدر زمینم زدتا آخرش دیوونه شم روزا می گدرن مرور کل خاطرات شب اینا دردایین که همش میان جلو چشم رو مخن همه ادم ها با حرفاشون از دم تف به همه قافیه ها که صاف روی مغزن انقدر سختی کشیدم انگاری رو ۱۰۰ کیلو وزنم من همون ذهن بازیم که توی یه اتاق بستم همه فک می کنن تا به حال به چیزی نخورده دستم ولی انقدر سگدو زدم تو زندگی که بد جوری خستم فاز تفریح و این ور اونور و دود و هرزگی نه الان نه هیچ وقت نه تو اوج بچگی می خوام از خشم بخونم از یه حس تنفر میفهمونه دنیا جاییه واسه ی کلی تحول زیر دست این و اون همش تو فاز تحمل واسه داشتن یه جیب پر بدون تصور همون ضبط صوتی که بودیمم خراب شد و رفت بازم تند میزنه هی دیگه ضربان این قلب مث یه حس تنفر از خودت احساس یک قتل یه فرهنگ بوجود اومده از یه تمدن غرب یه موج از پیچش عشق و زندگی بدون ضرب  یه برج از دلخوشی هامون تمامن بدون درد بازم یه حس سنگین توی اون نگاهمون هست صدای درده که میاد از استخوانها مثل ترس توی توهم رابطه ها درگیر عمق جنونی هستی که می دونستی که محکوم به حکم فنا هست شاید خیلی زود اون قشنگی ها به چشممون نیاد شایدم خدا خوب زندگی رو واسه ما نخواست ولی هنوز میشه با چشم بستم نفس کشید واسه ی دردا و مشکلاتمون قفس کشید توی مدرسه کودکی و نوجوونیمون رفت گفتن با قبولی تو کنکور میشه خیالتون تخت انقدر بعدش دویویم فهمیدیم سر مون کلاه رفت نصف عمرمونم شد سر خواستخ هاشون تلف شبا خونه تنهام یه گوشه لش کنم عشق دیگه چیه اینکه میشه تهشم خودم می خوام یه حس جدیدو توی سینه حبس کنم می خوام کتری تنفرمو دیگه دم کنم می خوام بخونم از بغض هایی که توی سینه حبس می شن  از بس که وجودم شده پر از یه حس ترس مثل دردایی که توی تنم ارومی ندارن مثل آدم هایی که با زندگیم هارومونی ندارن مثل خطای دید شدیم روی مود سراب عشق همون پل چوبی بود که دیگه شده خراب دیگه کسی نیست تا از عشق واقعی بخونه ۹۹ درصد رابطه ها سر حاشیه تمومه دلم وابستگی می خواد به کسی که تا تهش بمونه کسی که با تموم بدیام بازم عاشقم بمونه این روح تو زندون تنم شکسته میشه چون هر کی دورم هست تو درداش شکنجه میشه اونی که فکر می کنی با یه نگاه عاشقت میشه با همون نگاه و یه خداحافظی خاطره میشه جای همه دوست دارم هاش تو دلت از عقده پر میشه انقدر همه چی رو نرو میره که ادم کفری شه حالا جای گرمی دستاش تو دستای تو فقط سیگاریه که با فندک دستت روشن میشه

You may also like