M2SH.m

سناریو عشق

M2SH.m
سناریو عشق

44 Plays

11 Jun 2020

تو یادم دادی عشق واسه من عادی نشه ولی خب با رفتنت خیلی چیزا عادی شد مثلا زندگی به دور از مادیات حالا بودن هر چی هست و نیست مادی شد تو یادم دادی عشق واسه من بازی نشه خب خودمم تو عشق تو شدم یه بازیچه بازیچه دست تو و اون ادم های اشتباهی بازیچه افکار باز و روشن فکر اجتماعیت بازم یه داستان غمگین از یه عشق افسانه ای میشه کتاب داستان خواب یه طفل چند ماهه ای تا به لالایی دق و دل ما خوابش بره یه داستان که غمگینه پر شده از فاز گله شدیم ضبط صوت روی موج رادیو تجربه یه حس تلخی و دردی که از ته دله شب ها صبح میشن صبح های عین شب تیره واسه مام فرقی نداره فقط ذهنه درگیره مخه روی خاطرات بد می کنه یه سره پیله ذهن حبس یه انفرادی بازه چشا به قفل در خیره بازم فرمون از دست در میره و میرم توی دیوار من ون جوونی بودم که از عشقت شدم یه بیمار تو رفتی و از وابستگیت درگیرم به سبگار ذهن درگیر یه گیتار رو نوت عشقت اینبار یه حس تازه از یه دل شکسته و بیمار من برای تو می خونم از درد عشق و تیمار از پیچش عشق و نبودن روی تو من تموم دنیا رو تو دلم به آتیش میکشم فانتزی دونفره های زندگیمو هم باز به یادگرمی دستای تو از عشق می کشم چقدر سرد شده این خونه می خوام شومینه بکشم کنار دستای سردم وجود گرم تو بکشم می خوام دنیا رو تو چشمای قشنگ تو بکشم تا با دیدن دنیا نسخ روی تو بچشم فهمیدم دروغ می تونه قشنگ ترین حقیقت باشه بودنت تو رویاهامم می تونه بهترین باشه بزار بودنت تنها دروغ زندگیم باشه که فقط خودم حس کنم می تونه واقعی باشه

1 Comments

Leave a comment

4 years ago

تو یادم دادی عشق واسه من عادی نشه ولی خب با رفتنت خیلی چیزا عادی شد مثلا زندگی به دور از مادیات حالا بودن هر چی هست و نیست مادی شد تو یادم دادی عشق واسه من بازی نشه خب خودمم تو عشق تو شدم یه بازیچه بازیچه دست تو و اون ادم های اشتباهی بازیچه افکار باز و روشن فکر اجتماعیت بازم یه داستان غمگین از یه عشق افسانه ای میشه کتاب داستان خواب یه طفل چند ماهه ای تا به لالایی دق و دل ما خوابش بره یه داستان که غمگینه پر شده از فاز گله شدیم ضبط صوت روی موج رادیو تجربه یه حس تلخی و دردی که از ته دله شب ها صبح میشن صبح های عین شب تیره واسه مام فرقی نداره فقط ذهنه درگیره مخه روی خاطرات بد می کنه یه سره پیله ذهن حبس یه انفرادی بازه چشا به قفل در خیره بازم فرمون از دست در میره و میرم توی دیوار من ون جوونی بودم که از عشقت شدم یه بیمار تو رفتی و از وابستگیت درگیرم به سبگار ذهن درگیر یه گیتار رو نوت عشقت اینبار یه حس تازه از یه دل شکسته و بیمار من برای تو می خونم از درد عشق و تیمار از پیچش عشق و نبودن روی تو من تموم دنیا رو تو دلم به آتیش میکشم فانتزی دونفره های زندگیمو هم باز به یادگرمی دستای تو از عشق می کشم چقدر سرد شده این خونه می خوام شومینه بکشم کنار دستای سردم وجود گرم تو بکشم می خوام دنیا رو تو چشمای قشنگ تو بکشم تا با دیدن دنیا نسخ روی تو بچشم فهمیدم دروغ می تونه قشنگ ترین حقیقت باشه بودنت تو رویاهامم می تونه بهترین باشه بزار بودنت تنها دروغ زندگیم باشه که فقط خودم حس کنم می تونه واقعی باشه

You may also like