Ali Ozhand

بیراهه

Ali Ozhand
بیراهه

50 Plays

24 Mar 2020

زیکاچیکاپام ،زیکاچیکاپام بام زیکاچیکاا پام بام ریالیتی ، بالاتر ا همه ی شل مغزا لباسه روشن میرم توی جاده ها اونایی ک انتخاب کردم سوختن کارکترا دوباره متولد شدن بمب سردرد نمیخواد بس کنه لحنم تنده مادرزادیه کاش میتونستم خودمو درک کنم نصفه زندگیم من توی ترک بودم ترک مقصد مرگ حضرت دنبالم بودن مثه برگه پسرفت حتی الانم تشخصیش سخته هفت هیچ شدم من مارثه تخته همیشه روبروم دیوار بوده بعده سکسامم سیگار دوده حالت عادی شده بود آرزوم کوک نبودم مثه ساعتا،من رک نبودن مثه مادرا نفس تنگی بعده حبسه کام پس تکرار میشن برام هفته هام آدما ا همچی خسته میشن زود دو روز ک باشی پرتت میکنن دور، حالا ک میخوام م خودمو درک کنم .کلمات بهتر میان زود دورم تصمیم گرفتم خودخوری کنم ، دیر بلند شم من زود پر کنم، چپ راست دست صاف زود بجنبونم دوروز اومدم میخوام قهرمان کنم لاتی راه میرم تو بزرگراه شدم تشنه توجه ب مولا نشسته بالا تصمیم میگیره فکرده خداس ب گامون میده بچه ی تلاقم یسری چیزا واسم تعریف نشدن وایسادی جلوم از درد میگی.پس من چی بگم هیچی نمیگم ترمز بریدم فقط میخوام الا زیر کنم پسر ۱۰ ساله مادر نداره میخواد از کجا بیاره کفشه پسر پاره بجای مدرسه میره سرکارش چاره نداره وای ب مولا اگه قدرت داشتم نمیدونستی چیکا میکردم هدشات میکردم سرنوشتو ک هیچ زنیو بدون شوهر نزاره ک مجبور بشه دیگه بره کار کنه میگن رفیق بی کلک مادر پ منم الان داد میزنم یاحق

1 Comments

Leave a comment

5 years ago

زیکاچیکاپام ،زیکاچیکاپام بام زیکاچیکاا پام بام ریالیتی ، بالاتر ا همه ی شل مغزا لباسه روشن میرم توی جاده ها اونایی ک انتخاب کردم سوختن کارکترا دوباره متولد شدن بمب سردرد نمیخواد بس کنه لحنم تنده مادرزادیه کاش میتونستم خودمو درک کنم نصفه زندگیم من توی ترک بودم ترک مقصد مرگ حضرت دنبالم بودن مثه برگه پسرفت حتی الانم تشخصیش سخته هفت هیچ شدم من مارثه تخته همیشه روبروم دیوار بوده بعده سکسامم سیگار دوده حالت عادی شده بود آرزوم کوک نبودم مثه ساعتا،من رک نبودن مثه مادرا نفس تنگی بعده حبسه کام پس تکرار میشن برام هفته هام آدما ا همچی خسته میشن زود دو روز ک باشی پرتت میکنن دور، حالا ک میخوام م خودمو درک کنم .کلمات بهتر میان زود دورم تصمیم گرفتم خودخوری کنم ، دیر بلند شم من زود پر کنم، چپ راست دست صاف زود بجنبونم دوروز اومدم میخوام قهرمان کنم لاتی راه میرم تو بزرگراه شدم تشنه توجه ب مولا نشسته بالا تصمیم میگیره فکرده خداس ب گامون میده بچه ی تلاقم یسری چیزا واسم تعریف نشدن وایسادی جلوم از درد میگی.پس من چی بگم هیچی نمیگم ترمز بریدم فقط میخوام الا زیر کنم پسر ۱۰ ساله مادر نداره میخواد از کجا بیاره کفشه پسر پاره بجای مدرسه میره سرکارش چاره نداره وای ب مولا اگه قدرت داشتم نمیدونستی چیکا میکردم هدشات میکردم سرنوشتو ک هیچ زنیو بدون شوهر نزاره ک مجبور بشه دیگه بره کار کنه میگن رفیق بی کلک مادر پ منم الان داد میزنم یاحق

You may also like