عاشقانه
سر آغاز راهی بودم که مقصد نا معلومی داشت خیابان ها پوشیده از ترس و دوشید از عشق سر انجام حالی بودم که آینده نا مشروطی داشت ومن چه بی پروا در پی پروانه شدن چه دیوانه بی بال در پی پرواز اری اری اری جهان جهش نداشت ومن هر روز دچار بید بنگ درون درپی پروانه شدن و دیوانه بی بال در پی پرواز
Leave a comment
سر آغاز راهی بودم که مقصد نا معلومی داشت خیابان ها پوشیده از ترس و دوشید از عشق سر انجام حالی بودم که آینده نا مشروطی داشت ومن چه بی پروا در پی پروانه شدن چه دیوانه بی بال در پی پرواز اری اری اری جهان جهش نداشت ومن هر روز دچار بید بنگ درون درپی پروانه شدن و دیوانه بی بال در پی پرواز
You may also like