نمیشناسمت
Hamiنمیشناسمت کاش کمی فقط میفهمیدی عزیز جان من اخه این رفتارها ت بیرحمی نیست اگه بیرحمی نیست خودت بگو خودت بگو که معنی و مفهوم دلسنگی و بیرحمی چیست بیا بگیر بیا اینم یه لیست از کمبودهایی که هیچ کدومشون بهونه نیست بخونشون ،بدون، نشون به اون نشون، که من چه شبها با هر کدومشون اگه دلی پر درد باشه تا صبح میشد گریست این جور دل دادگیها دل مردگیست واست نوشتم تا بفهمی که جزای خالی گذاشتن اغوش گرمم عاقبتش چی میشه و تلافی این بیرحمیا و این ضربه چیست زندگی خاله بازی و مردت که بچه نیست وقتی حتی همسرم در اغوشم حتی یه لحظه نیست اینه که میگردم دنبال همدمی تو شبام غریبی با عادتهام،حتی با تنهابودنام دیگه عا دتم شده تنها تو شبام به جای نوای عشق و بوی تند عطر بدنت که با بوی نمور بدنم پیوند میخورد ازت چی کم میشد که یه کوچولو هم که میشد هوامو داشتی اصلا نمیذاشتی قهری باشه که بکنی بعدش اشتی تویی که فقط یک بذر رو داشتی و فقط همونو تو رختخواب گرم زندگیمون کاشتی نه بذر عشقی بود و نه میفهمیدی مفهوم اشتی خوب کاشکی بلد بودی که با هزار بهانه و به هر دلیل و سبب زودی نرمم میکردی و چون رودی جاری بودی در اغوشم نفهمیدی ندونستی نمیدیدی که خاموشم؟ نپرسیدی چرا گمم کجام کوشم اصلا از خودت نپرسیدی چرا نمیجوشم چون حسی نمیدیدم بیا سری بزن به هر کنجم به هر گوشم ببین از کجا و چرا و چگونه کردی فراموشم که تمامم سوخت در حجرت و اینگونه نیامدی بازم به اغوشم که خاموشم پس برو پس بکن فراموشم که از تو از عشقت هر لحظه به خود خراشیدم دگر تمام است وتلالو درونم را به عشق بودنت دگر نپاشیدم
Leave a comment
نمیشناسمت کاش کمی فقط میفهمیدی عزیز جان من اخه این رفتارها ت بیرحمی نیست اگه بیرحمی نیست خودت بگو خودت بگو که معنی و مفهوم دلسنگی و بیرحمی چیست بیا بگیر بیا اینم یه لیست از کمبودهایی که هیچ کدومشون بهونه نیست بخونشون ،بدون، نشون به اون نشون، که من چه شبها با هر کدومشون اگه دلی پر درد باشه تا صبح میشد گریست این جور دل دادگیها دل مردگیست واست نوشتم تا بفهمی که جزای خالی گذاشتن اغوش گرمم عاقبتش چی میشه و تلافی این بیرحمیا و این ضربه چیست زندگی خاله بازی و مردت که بچه نیست وقتی حتی همسرم در اغوشم حتی یه لحظه نیست اینه که میگردم دنبال همدمی تو شبام غریبی با عادتهام،حتی با تنهابودنام دیگه عا دتم شده تنها تو شبام به جای نوای عشق و بوی تند عطر بدنت که با بوی نمور بدنم پیوند میخورد ازت چی کم میشد که یه کوچولو هم که میشد هوامو داشتی اصلا نمیذاشتی قهری باشه که بکنی بعدش اشتی تویی که فقط یک بذر رو داشتی و فقط همونو تو رختخواب گرم زندگیمون کاشتی نه بذر عشقی بود و نه میفهمیدی مفهوم اشتی خوب کاشکی بلد بودی که با هزار بهانه و به هر دلیل و سبب زودی نرمم میکردی و چون رودی جاری بودی در اغوشم نفهمیدی ندونستی نمیدیدی که خاموشم؟ نپرسیدی چرا گمم کجام کوشم اصلا از خودت نپرسیدی چرا نمیجوشم چون حسی نمیدیدم بیا سری بزن به هر کنجم به هر گوشم ببین از کجا و چرا و چگونه کردی فراموشم که تمامم سوخت در حجرت و اینگونه نیامدی بازم به اغوشم که خاموشم پس برو پس بکن فراموشم که از تو از عشقت هر لحظه به خود خراشیدم دگر تمام است وتلالو درونم را به عشق بودنت دگر نپاشیدم
You may also like