میشه شروع همه چیزا با یه اتفاق برا طلوع من نیاز دارم به ارتفاع توی سرم همش دارم فکر انتقام کرده ورم جلوم فقط شکل ادعا ایتجا حتی برنده نمیشه کسی تو قصه ها کف خیابونا پر از اعتیاد چشا خونه دلا پره شده عقده توی نطفه خفه نطقت ته جمله برام روزه میخونی تو سرفه میکنی و جرمت ازین جماعت دورم پر از افترا همه حزب بادن دنبال یه انتقاد که رفیق نیمه راه یهو میشه ضدما شاید نزدیکی بهشون بوده اشتباه دیگه رفته از بین تو من حس اعتماد ولی زندگی همیشه بوده ضدحال ندارم من اعتقاد به دروغ افتخار نمیکنم تو توی فضای رو زمین بند نیستی یه روز محتاج بستن کروات من میشی