مستی
دوباره کاغذُ قلم رو دست گرفتم نمیکشم که از چی بگم اخه مست نیستم نمیخوام هم مست کنم چون قسط دارم از دل بنویسم نه از لفظ دهن از یک چشم تر از اون روزای قبل الانم نیستش بیکار در حاله ساختن یک مرد که جنگجو باشه جنگی نبازه ولی مرد باشه یک مدیر بزرگ مثله یک گله گرگ که گرسنست چرمیده خوب وخون توی یک دشت دور بی خیاله اون اخه مست نیستم بی اون ندارم فرصت من باید این راهو رفت مثله گرگا تو دشت که میرن تا هدف ندارم فرصت من باید این حرفارو زد مثل گرگ تو دشت وقته شکارش نمیدونم چی شد لفظ دلم رفت لفظ دهن اومد اونم مثل باد رفت خوب دیگه رفته حرفشو نزن گرگاهم تو دشت دیگه خستن سر بستن همه مستن اقا اونا گرگن این چیزا ندارن اِه من مستم من یک obولیبه تو جه لاشی میگی رپ خونی ولی یک سوسکی داشی گاهی باید بودو ندیدفاحشی که گنگ نباشی ولی به هرحال هستی یک لاشی
Leave a comment
دوباره کاغذُ قلم رو دست گرفتم نمیکشم که از چی بگم اخه مست نیستم نمیخوام هم مست کنم چون قسط دارم از دل بنویسم نه از لفظ دهن از یک چشم تر از اون روزای قبل الانم نیستش بیکار در حاله ساختن یک مرد که جنگجو باشه جنگی نبازه ولی مرد باشه یک مدیر بزرگ مثله یک گله گرگ که گرسنست چرمیده خوب وخون توی یک دشت دور بی خیاله اون اخه مست نیستم بی اون ندارم فرصت من باید این راهو رفت مثله گرگا تو دشت که میرن تا هدف ندارم فرصت من باید این حرفارو زد مثل گرگ تو دشت وقته شکارش نمیدونم چی شد لفظ دلم رفت لفظ دهن اومد اونم مثل باد رفت خوب دیگه رفته حرفشو نزن گرگاهم تو دشت دیگه خستن سر بستن همه مستن اقا اونا گرگن این چیزا ندارن اِه من مستم من یک obولیبه تو جه لاشی میگی رپ خونی ولی یک سوسکی داشی گاهی باید بودو ندیدفاحشی که گنگ نباشی ولی به هرحال هستی یک لاشی
You may also like