اخ بانو
Javad Hayperقسمت اول: آخ بانو برای تو قلبم پراز ترک هرچند کوتاه لبریزم ازخاطرات مشترک باز مره بکش تا که زنده بمانم سوختم مثل بامیان تا که قصه بخانم زلبخندت بهم خورد باز تعادل دلم بیا باز تروریست شو درشهر کابل دلم کنایه هایت بدتر از کژدمان وطنم در پیش تو بی پناهتر از مردمان یمنم ز غمت شب ها رفتم از پی تسکینی بیا سنگم بزن مثل کودکان فلسطینی ولی آخ بانو تویی میانمار من تو عشق مفید منی زیانبار من توام اسیری مابین بودای غربت تو در شهر دوری و من در روزای ظلمت بتاب تو برمن تاریک ترم نکن چرا سرد شدی کوه یخ تایتانیک ترم نکن خنده هایت ب مانند سلاح شیمیایی مرا زجرکش میکند آن نگاه کیمیایی کشف کردی تو مرا متعلقت میوم ارسطوی مونثی فلسفه و منطقت میوم آواره ام من همچنان در مرز کشور دلت منتظر قبولیم ساکن شوم شهر دلت من همچنان هراسان دیپورت شدنم من همچنان هراسان دیپورت شدنم هم خوان : تبر بزن خونم بریز من همینم باااااااااز قصه گویم از سرزمینم من که شاخه هایم بدون برگ است ذلت نمیخاهم بکش اول آخر مرگ است قسمت دوم : منه ترسو این بار نیست باکم از مردن مظلوم تر از داعشم ک فریب خوردن آخ بانو سخت نگیر بر نژاد و رنگم پر از صلحم خشم نکن از صدای زنگم مسموم عشقت شدم مثل مرگ نهنگها در حیات وحش آدم در نبرد پلنگ ها من که تن ندادم پراز فاحشه در شهر بود آن خنجر نگاه تو آغشته به زهر بود آمدنت محال است بگو از قصه های رفت خونم بریز آخ بانو مثل بشکه های نفت دیدی بانو از غمت شدم آخر دیوانه دلم آشوب برای تو مثل خاور میانه من گشنه ی عشق تو شدم مثل آفریقا هرروزباخود جنگ دارم مثل قلب آسیا غریب تر از سربازم با تیرهای سربی برایت آب میشوم باز مثل یخهای قطبی من برایت حتی مادرم را ترک کردم توام مرا پس زدی آرزوی مرگ کردم منتظرت می مانم در پارک نه خوابگاه برایت گل می آورم برسر هر چهارراه برایت آدم می کشم مغز مرا شستشو دادی انجام می دهم بدون گفتگو برمن ستم کن ظلمت را دوست دارم اگر باز نتابی ، ظلمت را دوست دارم
Leave a comment
قسمت اول: آخ بانو برای تو قلبم پراز ترک هرچند کوتاه لبریزم ازخاطرات مشترک باز مره بکش تا که زنده بمانم سوختم مثل بامیان تا که قصه بخانم زلبخندت بهم خورد باز تعادل دلم بیا باز تروریست شو درشهر کابل دلم کنایه هایت بدتر از کژدمان وطنم در پیش تو بی پناهتر از مردمان یمنم ز غمت شب ها رفتم از پی تسکینی بیا سنگم بزن مثل کودکان فلسطینی ولی آخ بانو تویی میانمار من تو عشق مفید منی زیانبار من توام اسیری مابین بودای غربت تو در شهر دوری و من در روزای ظلمت بتاب تو برمن تاریک ترم نکن چرا سرد شدی کوه یخ تایتانیک ترم نکن خنده هایت ب مانند سلاح شیمیایی مرا زجرکش میکند آن نگاه کیمیایی کشف کردی تو مرا متعلقت میوم ارسطوی مونثی فلسفه و منطقت میوم آواره ام من همچنان در مرز کشور دلت منتظر قبولیم ساکن شوم شهر دلت من همچنان هراسان دیپورت شدنم من همچنان هراسان دیپورت شدنم هم خوان : تبر بزن خونم بریز من همینم باااااااااز قصه گویم از سرزمینم من که شاخه هایم بدون برگ است ذلت نمیخاهم بکش اول آخر مرگ است قسمت دوم : منه ترسو این بار نیست باکم از مردن مظلوم تر از داعشم ک فریب خوردن آخ بانو سخت نگیر بر نژاد و رنگم پر از صلحم خشم نکن از صدای زنگم مسموم عشقت شدم مثل مرگ نهنگها در حیات وحش آدم در نبرد پلنگ ها من که تن ندادم پراز فاحشه در شهر بود آن خنجر نگاه تو آغشته به زهر بود آمدنت محال است بگو از قصه های رفت خونم بریز آخ بانو مثل بشکه های نفت دیدی بانو از غمت شدم آخر دیوانه دلم آشوب برای تو مثل خاور میانه من گشنه ی عشق تو شدم مثل آفریقا هرروزباخود جنگ دارم مثل قلب آسیا غریب تر از سربازم با تیرهای سربی برایت آب میشوم باز مثل یخهای قطبی من برایت حتی مادرم را ترک کردم توام مرا پس زدی آرزوی مرگ کردم منتظرت می مانم در پارک نه خوابگاه برایت گل می آورم برسر هر چهارراه برایت آدم می کشم مغز مرا شستشو دادی انجام می دهم بدون گفتگو برمن ستم کن ظلمت را دوست دارم اگر باز نتابی ، ظلمت را دوست دارم
You may also like