lilfarid
lilfarid

Still_20-49

Still_20-49

15 Plays

19 Dec 2018

شب بود.تنها‌ اروم...گذر از نگاهی رامون آتیشو فندک خاطره جا موند.که الان نگران دل رفیق...فریبم داد. رقیبم ساخت‌  ...اعتماد.غریبم بات...شبی که نشد دَردی.عجیب همرام. مَحوه؛ کُرِه ی کوچیک.تسکین دردام...کام به کام چرخید.گِردیه چشا...نگاهی بی رنگ نزدیکه آینه.. تصویری چون سفید شد...مسیر سیاه با این شیوه.تحریک رام شد...میخواد جون بگیره‌ دیره...ریخته زیره کیسه جیره. شیشه نیمه شب شیفتِ سرازیره شیب دیده تیره...شده افکار...گیره طراح.از ماس هر ساز زدیم...واسه پرواز.رد پایی درخواس...فکر پروا...نگاهی تابعِه...هر درمان مانعه جریانه حال که... سِره دس... تَخت رَفت سَمته دود، اِینه رود...میگذره میبینه تاریکی تهش نوری میتابه، حِین دَردی که شب بی تاااب...نیاااز... پرواز به آسمون واسمون فریاده دَردایه فردا کِی میشه تموم.گفته ای که نوکه زبون بِگذر از گذره زمون.نَفسه قلبه بَحصه ارزش، گرچه ذِهن پَرته نظمه...وجود درون حَبصه.دیدی که تو دیدت دیدی نَزده لحظه...فکره ذِهن...باااز تابه تویی قضیه...ملاحظه دوره مُشابهی کُلِ...مسافر  که خویش شد...محاصره اَفکاره پیش چون..سرنَخی  ریشمه کی شم که شد.رهروی راه،مقصد خوده ما، برگشتو نگاه کرد،رَد شده سااا عت هس سرپا،رفتم تَه خواب،هول داد منو تاب،یاره باب کی باشه؛اَرزش زندگی وقتی جیباشه.اشاره غِیب اختیاره پَدید...شکلی صداشه...

1 Comments

Leave a comment

6 years ago

شب بود.تنها‌ اروم...گذر از نگاهی رامون آتیشو فندک خاطره جا موند.که الان نگران دل رفیق...فریبم داد. رقیبم ساخت‌  ...اعتماد.غریبم بات...شبی که نشد دَردی.عجیب همرام. مَحوه؛ کُرِه ی کوچیک.تسکین دردام...کام به کام چرخید.گِردیه چشا...نگاهی بی رنگ نزدیکه آینه.. تصویری چون سفید شد...مسیر سیاه با این شیوه.تحریک رام شد...میخواد جون بگیره‌ دیره...ریخته زیره کیسه جیره. شیشه نیمه شب شیفتِ سرازیره شیب دیده تیره...شده افکار...گیره طراح.از ماس هر ساز زدیم...واسه پرواز.رد پایی درخواس...فکر پروا...نگاهی تابعِه...هر درمان مانعه جریانه حال که... سِره دس... تَخت رَفت سَمته دود، اِینه رود...میگذره میبینه تاریکی تهش نوری میتابه، حِین دَردی که شب بی تاااب...نیاااز... پرواز به آسمون واسمون فریاده دَردایه فردا کِی میشه تموم.گفته ای که نوکه زبون بِگذر از گذره زمون.نَفسه قلبه بَحصه ارزش، گرچه ذِهن پَرته نظمه...وجود درون حَبصه.دیدی که تو دیدت دیدی نَزده لحظه...فکره ذِهن...باااز تابه تویی قضیه...ملاحظه دوره مُشابهی کُلِ...مسافر  که خویش شد...محاصره اَفکاره پیش چون..سرنَخی  ریشمه کی شم که شد.رهروی راه،مقصد خوده ما، برگشتو نگاه کرد،رَد شده سااا عت هس سرپا،رفتم تَه خواب،هول داد منو تاب،یاره باب کی باشه؛اَرزش زندگی وقتی جیباشه.اشاره غِیب اختیاره پَدید...شکلی صداشه...

You may also like