madaeram
hermes47مدارمه الآن روی کره های اصلی میای جلو میبینی کل راهو بستیم صبحه آره شب نی گُل ما یه پَک نی تو که آره ندیدی مُخ ما که رَد میده مُهره ها که پَرت میشه بَد میشه پس دیگه دستی که نزدیکه قطع میشه وقتی که شمشیره چپیه راستیه هفت تیره مغزی که درگیره گرمیه رَپ میشه رپی که همیشه حَق میگه وقتی که زنجیره اصلیه جمیله دَنس میره پَهن میشه فرشی که از شیشه بَد تیزه هست زیرش توو رو همه درومد اگه بیان اینور سکوت کنه پهلوشَم گلولمه تنومند توو خشابش نمیمونه نمیتونه بخوابه میاد بیرون از خونه زوزه های پیروزیو روزگاره ویرونه اونَم آخه دیوونه نمیتونه بشینه رو رَگبارش میمونه دود از لای میدون بالا میره حالا دیگه نمیرسه دست هر جونوره حیوون
You may also like