00:00 Chantro
Chantroاین سکوت اینجا مغزمو گایید خط ميندازم هعی دستمو با تیغ نبودت گرفته خندمو لاشی افسرده شدم یه رد و روانی انگا یه خواب بود و پریدم ازش دیگه دور و بر من غریبه اس فقط الکی فیریکا پاچید همچی کاش میشد که زمان برمیگشت عقب وقتی میشد باهم دستامون چفت واگعی بودش نبود حسمون کیک اصن حرفش نبود بد بشیم یروز ولی تقدیره تا کرد بد بامون بیب برام میگذره شب و روز با غم حاله خوشت تو مودام بود که رف همون روزایی که قول دادیم بهم قولایی که دادی همش شد یه حرف خرابم میکنه سردی نگات میگم چیزی نیست ولی شک زیر صدام ما که اینقد قفلی بودیم روهم الان اینجای کار جو سنگینه چرا هرچی سکانسه غمگینه چرا کشیدیم طمعه تلخی بگا منو دور کرد ازت مرزی چشات رفتی و تموم شد هرچی بین ماس نگام به دره شاید زنگشو بزنی من قراره ببازم اگه قراره ببری افتاده بینمون چرا مرزو بشکنی ازت توقع ندارم اگه رگتو بزنی ازم خواستی غید چشاتو بزنم واست مهم نبود حتی بگا بره تنم الان که دیگه پره میزه متادون و ورق یعنی قرار نی ببینه باز دوتامونو محل؟ خرابم میکنه سردی نگات میگم چیزی نیست ولی شک زیر صدام ما که اینقد قفلی بودیم روهم الان اینجای کار جو سنگینه چرا هرچی سکانسه غمگینه چرا کشیدیم طمعه تلخی بگا منو دور کرد ازت مرزی چشات رفتی و تموم شد هرچی بین ماس
Leave a comment
چک کن
بچک دا
این سکوت اینجا مغزمو گایید خط ميندازم هعی دستمو با تیغ نبودت گرفته خندمو لاشی افسرده شدم یه رد و روانی انگا یه خواب بود و پریدم ازش دیگه دور و بر من غریبه اس فقط الکی فیریکا پاچید همچی کاش میشد که زمان برمیگشت عقب وقتی میشد باهم دستامون چفت واگعی بودش نبود حسمون کیک اصن حرفش نبود بد بشیم یروز ولی تقدیره تا کرد بد بامون بیب برام میگذره شب و روز با غم حاله خوشت تو مودام بود که رف همون روزایی که قول دادیم بهم قولایی که دادی همش شد یه حرف خرابم میکنه سردی نگات میگم چیزی نیست ولی شک زیر صدام ما که اینقد قفلی بودیم روهم الان اینجای کار جو سنگینه چرا هرچی سکانسه غمگینه چرا کشیدیم طمعه تلخی بگا منو دور کرد ازت مرزی چشات رفتی و تموم شد هرچی بین ماس نگام به دره شاید زنگشو بزنی من قراره ببازم اگه قراره ببری افتاده بینمون چرا مرزو بشکنی ازت توقع ندارم اگه رگتو بزنی ازم خواستی غید چشاتو بزنم واست مهم نبود حتی بگا بره تنم الان که دیگه پره میزه متادون و ورق یعنی قرار نی ببینه باز دوتامونو محل؟ خرابم میکنه سردی نگات میگم چیزی نیست ولی شک زیر صدام ما که اینقد قفلی بودیم روهم الان اینجای کار جو سنگینه چرا هرچی سکانسه غمگینه چرا کشیدیم طمعه تلخی بگا منو دور کرد ازت مرزی چشات رفتی و تموم شد هرچی بین ماس
You may also like