Ghafeleh
نوشتم چه بسا دور بود حقیقت میخونم چه حالا کور نور فقیرم باشی تو از لحاظ علم برات زود بود عقیدت چون تحملشو نداری زود کن تغییرم توی نالهای و من ضعیفم لابلای بیت یه حافظه له یه خاطره فیک یه مسیر کج که شده نابخواه میل که رد میشه بار باز اَ روی ریل تو بخواب تا زمان وقوع سیل که من بیدارم مانند کارنمای عین این یه فاصله است بین خودت تا خودت که راه میندازه جریانو از تو رگ تا تو خونت بیدار میشی میزنی بیرون از خونه محل کار مدرسه دانشگاه بحث سر درآوردن نون نون یعنی فهم نون یعنی درد نون یعنی فرهنگ و نون یعنی مغز چه فرقی داره چه اسمی روش بزاره کلمه مهم جدا شدن روح و شکفتن تنمه روز به روز داری میبینی صدمه تا زدمت به روحت فاصله رو دور کردی از خودت ممکنه بی پایان باشه این تورنومنت خوندی خوندمتو نرونمت از سیاهی راه ما پایانش میتونست چیزی باشه جز سیاهی؟ چون ترجمه متنات برام صحیح و واضحاً کلماتو میچینم برات صریح و واضحاً من منتظر پروازم یه قاصدم که نور و ندید و رفت سمت قاصدک شایدم با خودت فکر کنی که نوشتههام فاسدن شایدم آره من رو نوشت این بدن فاسدم که نزدیک پایان راهشو منتظر غافل است به نظرم بسته نکنم رو هرچی مایه هست از خودت میشنوی صدامو #رپ #دلنوشته #سیاه #مسلط
Leave a comment
You may also like