تازه شب ساعت ۲ و ۲۰ دیقه نشته بودم من رو فاز پیانو نمیتونم بیام بیرون حاجی أ فکرت چقده می‌کنم به خاطره ‌هامون فکر ولی آخرش تو منو پیچوندیو رفتی بجام کردی یکی دیگرو تو دعوت در حالی که بودیم ما تقریبا رل اولش سعی کردم فکر نکنم بهت ولی فهمیدم که من به تو وابسته‌ام فکر میکردم تو‌ام می‌کنی بهم فکر ولی خب اشتباه بود فکرم تو بهم بگو آخه چی کار کنم خب من چون که فقط تویی میتونی بدیم منو دلداری به هر کی که میگم میگه: «بهش نکن فکر» آخه بگو چرا هیشکسی نمی‌فهمه که من همیشه عاشقتم اونم هرجا توی هر لحظه وقتی می‌خوام بکنم با یکی دیگه صحبت نمی‌تونم چون میوفتم همیشه به یادت آره خب من فقط با تو بودم راحت البته خب اونم به جز داشم باز خوبه هست داشم هنو بدون نصحیتاش من بکنم چیکار توی این روزا فقط دلیل خندم تویی ولی حاجی کم کم دارم میشم کصخل ساعت ۳ بامداد بهم میشه الهام خدایا بهم بگو که من بکنم چیکار بین این همه راه این همه کار آخه کسی که منو درکم می‌کنه فقط تویی دوست دارم سریع فرا برسه تابستون بشم از دست مدرسه راحت بالاخره یه چی از دوشم میشه خالی ولی هستش اجباری نمیشه کرد کاری