Amirali Sabzevari

لال شدم😴

Amirali Sabzevari
لال شدم😴

54 Plays

13 Aug 2022

مثال علف هرز خبرا می پیچه به دورم و به گوش من می رسه اینا می گن لال شدم آزادی بیان مد شد همه جیگر دار شدن و این ترسناک ترین روال خفه کردنه که فشار دستا رو حس نکنی پس گردنت و امّا تو، یه شاکی از سر دغدغه که پشت پرده دستها قنوتی تو صف اوله یعنی شرف داره دشمن هزار و صد مرتبه به این توده خوش استقبالِ بد بدرقه می نوشتم، تو مطمئن تر از اینکه مشکل از ما نیست اونا مستنبدن آینده شل کرد رو دوش صندلی ها در واقع خودم شدم دلیل تنبلی ها حالا بیا فرو کن تو سر که بابا فردا حالاست مملکتی که هر گیر و داری حلّه با لاس سمت ما به همت و ثبات این کلّه بالاست دهن شما رو هم نمیشه بست حتّی با ماسک لَقّ هر چی قافیه وقتی محتوا رو بی محتوایی استواره، گلّه مبتلا اعم‌ از پیر، جوان، مغزِ نوجوان راه من جدا پی سبک‌ خودکفا رای، این‌ کلمه برام تعریف مرزیه که بینمون کشیدم این یه تألیف اصلیه ثمرِ یک سال سکوت توی مغزم رسم شد باید از مصرف قطع، به منبع وصل شد و امّا تو، خوب می شناسم تو رو- از توی خودت می کشم بیرون و میندازم جلوت نه براندازش کن و خودت براندازش کن من هیچی نگم بهتره به خودت می سپارم تو رو برو بابا تو هر کی بالاست گفتی پشتش پره حیفِ دست که بخواد واسه تو مشتش کنه دِ آخه ناچیز آدم باید یه حجم منطقی تو خودش ببینه که بخواد اونو خشکش کنه ما رسیدیم از یه راه پر حادثه پر ریسک که حتی فکرش هم در حد هاضمه تو نیست نتیجه این همه سال مشقّت با دست خالی حالا تبدیل شده به جاذبه توریست- نما یا در حقیقت حرومزاده هایی که رو این میراث با میخ نوشتن یادگاری وقتی حتی بعدِ بمب اتم سوسک نمرد نخاله زندَست تهِ زُباله دانِ تاریخ ظاهر و باطنی پشت و رویی ظاهرا گرسنه نیستی باطنا گشنه خویی لافتو از پایین زدی ساکن پشت بومی قلم مو دست منه صاف بشین تو پشت بومی اون که نردبون زیرتو شکوند- من نبودم اونه که بهت تا دینشو چپوند من زیستن رو نوشتم تو زیستتو بخون من اگه خطر می کنم می خرم ریسکشو به جون درست شد؟ آها من اومدم که نَرَم این ناگفته ها می خوان مغزم رو از سرم بکَنَن اگه، بخوام از اعتبار و شرف بگذرم که الان باید نصف این شهر رو سند بزنم یه دریا بنزینم در پی جرقّه زدن سرم به سنگ نخورد سنگو زدن به سرم بیست سال کار که ثابت کنم بَرَنده منم من حتی لباسامو می شستم با عرق تنم

1 Comments

Leave a comment

مثال علف هرز خبرا می پیچه به دورم و به گوش من می رسه اینا می گن لال شدم آزادی بیان مد شد همه جیگر دار شدن و این ترسناک ترین روال خفه کردنه که فشار دستا رو حس نکنی پس گردنت و امّا تو، یه شاکی از سر دغدغه که پشت پرده دستها قنوتی تو صف اوله یعنی شرف داره دشمن هزار و صد مرتبه به این توده خوش استقبالِ بد بدرقه می نوشتم، تو مطمئن تر از اینکه مشکل از ما نیست اونا مستنبدن آینده شل کرد رو دوش صندلی ها در واقع خودم شدم دلیل تنبلی ها حالا بیا فرو کن تو سر که بابا فردا حالاست مملکتی که هر گیر و داری حلّه با لاس سمت ما به همت و ثبات این کلّه بالاست دهن شما رو هم نمیشه بست حتّی با ماسک لَقّ هر چی قافیه وقتی محتوا رو بی محتوایی استواره، گلّه مبتلا اعم‌ از پیر، جوان، مغزِ نوجوان راه من جدا پی سبک‌ خودکفا رای، این‌ کلمه برام تعریف مرزیه که بینمون کشیدم این یه تألیف اصلیه ثمرِ یک سال سکوت توی مغزم رسم شد باید از مصرف قطع، به منبع وصل شد و امّا تو، خوب می شناسم تو رو- از توی خودت می کشم بیرون و میندازم جلوت نه براندازش کن و خودت براندازش کن من هیچی نگم بهتره به خودت می سپارم تو رو برو بابا تو هر کی بالاست گفتی پشتش پره حیفِ دست که بخواد واسه تو مشتش کنه دِ آخه ناچیز آدم باید یه حجم منطقی تو خودش ببینه که بخواد اونو خشکش کنه ما رسیدیم از یه راه پر حادثه پر ریسک که حتی فکرش هم در حد هاضمه تو نیست نتیجه این همه سال مشقّت با دست خالی حالا تبدیل شده به جاذبه توریست- نما یا در حقیقت حرومزاده هایی که رو این میراث با میخ نوشتن یادگاری وقتی حتی بعدِ بمب اتم سوسک نمرد نخاله زندَست تهِ زُباله دانِ تاریخ ظاهر و باطنی پشت و رویی ظاهرا گرسنه نیستی باطنا گشنه خویی لافتو از پایین زدی ساکن پشت بومی قلم مو دست منه صاف بشین تو پشت بومی اون که نردبون زیرتو شکوند- من نبودم اونه که بهت تا دینشو چپوند من زیستن رو نوشتم تو زیستتو بخون من اگه خطر می کنم می خرم ریسکشو به جون درست شد؟ آها من اومدم که نَرَم این ناگفته ها می خوان مغزم رو از سرم بکَنَن اگه، بخوام از اعتبار و شرف بگذرم که الان باید نصف این شهر رو سند بزنم یه دریا بنزینم در پی جرقّه زدن سرم به سنگ نخورد سنگو زدن به سرم بیست سال کار که ثابت کنم بَرَنده منم من حتی لباسامو می شستم با عرق تنم

You may also like