🎧🎧🎧🎧💣میشینمو لش نشسته میجنگم قوی... تو ذهنم آشوبه توقلبم کمین.. کرده اژدها و مفصل ترین..داستانا پیاده میشه تو این سرزمین... جایی که داره منتشر میشه نفسای من جایی نیست واسه اسارت و قفسای تنگ اومدن شیرین کاری کنن شبحای مرگ ولی مث مرد ایستادن نفرات من... به یاد نفرات قبل... واسه نفرات بعد...که واسه جنگیدن دارن همه هیجان محض وقتی میشنون صدای بیتو و کلمات من... اروم اروم میره بالا بالا ضربان قلب تیمه دیوونه ای که توشون زود مخا میده رد از اون پایین تا نواحیه شمالیه شهر اندازه کافی کوماندو و شوالیه هست.. فقط میپرسن خان هفتمو کجا میشه زد.. چشا باز میشه از وقتی صبا میشه شب.. گرد و غبار میشه آره همون غباری که من... را انداختمو میگن حالا کجا میشه رفت..؟ ما یه آتشفشانیمو تو یه بخاریه نفت..(تی) کوه آتشفان در حال فَورانه پس.. زلزله بالا پایین مث نوسانه ارز درو میشن مث پشم مث علفای هرز.. به قول مهراد اره مث تلفات جنگ جلو ماهام بخوان وایسن نداره عیبی.. چون  رو تک تک اسبا غول سواره بیبی وقتی بشنون که اومده فرمان حمله... باید بیشینن فقط منتظر امداد غیبی. باید جم کنن هرچی پول و ارزه تو ماه... یکی یکی بیان ببندن شرطو رو ما... واضحه مث جنگ پلنگ و روباه توی این راهه میبینی تو مانع زیاد.. انقدر گرگ هست که گوشت و خون تازه میخواد... ولی جای ترسو چس ناله و داد و بیداد.. یه شیر داره نعره میکشه داره میاد