میدونی یجوری خوشم میاد ازخودم بابغض میخندم بااشک میخندم همیشه توهرحال سردرگمم اتفاقی نمیوفته خیلی وقته واسم نمیتونم بفهمم این ازعلاقمه یاضفع هیچی خوشالم نمیکنه دیگ جدیدا میخوام رویچی قفلی بزنم تانفسی هست اینقدتکرارکنم بگیرم لکنت زبون قشنگ دیوونه میشم و میشم یه چت قفل بی روح علاقه پیداکردم داستانیوکشش بدم بدیاروروایسگاکنم بگم نفهمیدم یباردیگ میشه توضیح بدی داستانوگلم بعدش کصخل شه بگه تودیوونه شدی رفت گوشام اینقدپره ک نمیتونم بفهمم که چی ب سودمنه چی ب ضررمن فرقی نداره بودن و نبودن من چون ک مثه من زیاده توی شهرخودم اوناعم دیگ دارن شبی من افسرده میشن حال و روزماتواین زندگی خوب نیس اصلن اینجارفیقابارفیقارقابت میکنن مشکل حل نمیشه یکسره جدال بحث میکنن خون هموداشته باشن پی آب نمیگردن نمیدونم چی دیدن توکینه از اول تاالان واس یه چش توچش این کلش شکسته اون فکشودندونش توشهرماهمه خودشوبزرگ میبینن یکی درنمیاد ب شوخی بگه کوچیکتونم
Leave a comment
You may also like