بابی کوچولو اومده لاغر و سفید و مردنی هر کی میگه مالخودمه این چاغال با اون لپای خوردنی! پطروسیان میگه بابی له میشی!چرا اومدی؟اینجا جای تو نی! تایمانوفه که خرکیفه میگه بیا رو پا عمو بشین بابی! مث بره که تنگ شده دلش میخواد بره خونه پیش مادرش اونا با هم سر بابی کوچولو شرطی ورق بازی میکردن رد میشدن به یه بهونه ای میمالیدنش و لپاشو نازی میکردن روی دستش کرد اون جیش داد زد همه هیچ من تکی شیش!! بابی فیشر تنها اونده لاغر و سفید و مردنی! همه میگن به اسپاسکی بابا تو که ثابت شده یه نابغه ای!! ولی اسی میگه که ابر نابغه یکی،یدونه س اونم فقط بابی!! باتی به اسی میگه من آوردم اونو اسی میگه پس خودتم بده بش کونو! اسی میگه تقصیر باتوینیکه!اینجا واسه بابی مث یه پیک نیکه! خدادرحم کنه به آبروی روسیه! واسه کاخ سفید ،الان عروسیه شیش تایی کردش همه رو بعدش زد به خودش قمه رو! غمگین کرد بابی همه رو رفتش و دیگه هم نمیاد ولی به یادشیم همه خیلی زیاد