Pedram

شب ماه

Pedram
شب ماه

15 Plays

09 Oct 2021

یه شب سرد توی خیابون راه میرم ابرا میان توی اسمون منم و یه سیگار و قلم و ورقی که میگه یه نوع انسان شناسیه خیابون یه شب سرد توی خیابون اواسط بهمن سه تا پونصدی تو جیبام یه دونش سکه است بقیش اسکناس آره راضی ام اینم دیگه قسم ماست با قدم میلم شدم هم مسیر از راست به چپ از چپ به راست همدم شدم با نفس تشویش گرمای پشتم رو باختم به باد شد پشتم از کس خالی گهگاهی بود جيبام از گردش دست خالی همین قدم قدم جلوتر می رفتم می شدم بیشتر از سر پایین ولی توی فکر بودم با خودم با خدا قشنگیاش بود تا قبل ولی یهو خورد چشم به یه انسان آدم شدن اخمام خم به کمین دیدم لم داد نشست رو فرش خونش خونش بود از فرش زمین دیدم رف زیر سقف لونش سقف لونش بود به آسمون شبیه سرفه می کرد صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی از گلو پر از لب خالی نالون از نفس بی هم نفسی گفتم سلام گفت علیکم سُفرش رو پهن کرد گفت داری میل؟ گفتم نه خیر و فقط گُر داره دلم سرده سرم نمیزنه ضربان ضرب به تنم گفت در نیار ادا سر به سرم میزاری و بعدش بگنی دست به سرم گفتم بد تر از خودت در به درم دنبال خونه که بمونه سقف به سرم گفت چرا انقد شبیهیم به هم گفتم تو موداری من کچلم هه هه به لبام اعتماد ندارم که ندارم حسی به گفتن حق ندارم حسی به شنیدن راست ندارم میلی به دیدن حقیقت ندارم حسی به دستایی که دراز شده بم ندارم دیگه از مرگ هیچ ترس ندارم سِرَم و از همه سال شب سوارم

3 Comments

Leave a comment

ترک جدیدمو چک کنید

لایک کن ترکمو

3 years ago

یه شب سرد توی خیابون راه میرم ابرا میان توی اسمون منم و یه سیگار و قلم و ورقی که میگه یه نوع انسان شناسیه خیابون یه شب سرد توی خیابون اواسط بهمن سه تا پونصدی تو جیبام یه دونش سکه است بقیش اسکناس آره راضی ام اینم دیگه قسم ماست با قدم میلم شدم هم مسیر از راست به چپ از چپ به راست همدم شدم با نفس تشویش گرمای پشتم رو باختم به باد شد پشتم از کس خالی گهگاهی بود جيبام از گردش دست خالی همین قدم قدم جلوتر می رفتم می شدم بیشتر از سر پایین ولی توی فکر بودم با خودم با خدا قشنگیاش بود تا قبل ولی یهو خورد چشم به یه انسان آدم شدن اخمام خم به کمین دیدم لم داد نشست رو فرش خونش خونش بود از فرش زمین دیدم رف زیر سقف لونش سقف لونش بود به آسمون شبیه سرفه می کرد صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی از گلو پر از لب خالی نالون از نفس بی هم نفسی گفتم سلام گفت علیکم سُفرش رو پهن کرد گفت داری میل؟ گفتم نه خیر و فقط گُر داره دلم سرده سرم نمیزنه ضربان ضرب به تنم گفت در نیار ادا سر به سرم میزاری و بعدش بگنی دست به سرم گفتم بد تر از خودت در به درم دنبال خونه که بمونه سقف به سرم گفت چرا انقد شبیهیم به هم گفتم تو موداری من کچلم هه هه به لبام اعتماد ندارم که ندارم حسی به گفتن حق ندارم حسی به شنیدن راست ندارم میلی به دیدن حقیقت ندارم حسی به دستایی که دراز شده بم ندارم دیگه از مرگ هیچ ترس ندارم سِرَم و از همه سال شب سوارم

You may also like